امروز : جمعه 17 آذر 1402
در آستانه روز پدر،روز ولادت صدای عدالت انسانی (امام علی) گفتم بیایم و تبریک بگویم ... به پدرهای قدیمی و جدید ...! چه آنها که هنوز جوهر اسم بچه در صفحه دوم شناسنامه شان پررنگ است و چه آنها که دیگر پیر شده اند و اصلا نمی دانند شناسنامه شان دقیقا کجاست....و یا سالهاست که فرزندان فراموششان کرده اند.
روز پدر مبارک.... هم روز پدرهای خمیده که تابستان و زمستان پیرهن آستین بلند و جلیقه گرم می پوشند.
روز پدرهایی که عمری را در مزرعه و کوه و دشت به کشاورزی و چوپانی گذرانده اند
و اکنون بار آن همه زحمت سوی چشمشان را گرفته است و قدشان منحنی شده است و همه وجودشان شبها از دردمی نالد.
یا روز پدرهایی که در سرای سالمندان
چشمشان بدر است و قلبشان برای دیدن فرزندان می تپد.
و هم روز پدرهای خوش تیپ که هنوز شلوار جین پا می کنند و به یاد جوانی کبکشان خروس می خواند.
.
پدرهای بازنشسته که ساعت ها با باغچه کوچک خانه شان ور می روند تا زمان بگذرد و در انتظار حقوقی متناسب با خرج زندگی امروزی هستند.
.
یا پدرهایی که آنقدر کار می کنند که نمی فهمند کی بهار شد و کی باغچه گل داد....
همان ها که صبح زود خیلی آرام آماده می شوند و آرام تر از در خارج می شوند تا کسی را بیدار نکنند.
..
روز پدرهای مسن خوش تیپ که با وسواس خاصی کفش هایشان را واکس می زنند مبارک... و مبارک تر روز پدرهایی که فقط یک دست کت و شلوار ساده ی طوسی دارند و هر جا هر خبری باشد.
همان را می پوشند و خرید لباس برای خودشان هیچ وقت اولویتشان نبوده و نیست ...همه ی اولویتشان خانواده است.
روز پدرهای اخموووو.... پدرهای بی اعصاب .... پدرهای تودار.... مبارک! همان دسته که یک گوشه می نشینند و زیر چشمی از شیرین کاری های نوه شان لذت می برند. و اگر کسی بچه را دعوا کند از پشت روزنامه با صدایی پر جذبه تذکر می دهند: کاریش نداشته باش بچه رو ... که همین یک جمله شان برابر است با ساعت ها نوه روی کول گذاشتن و دور خونه پیتیکو پیتیکو کردن ..
روز پدر مبارک... روز پدرهایی که سوپری دارند و برای پسرشون یه حساب دفتری باز کردن ولی خوب می دونن اون حساب هیچ وقت قرار نیست تسویه بشه
روز پدرهای مریض .... پدرهای خیلی نگران .. مبارک!
پدرهایی که یک عالمه فیش های گاز و برق پرداخت نشده ته جیبشان مانده و مهلت پرداختشان هم گذشته است.
روز پدرهای نگران.
.... پدرهایی که چندرغاز آخر حسابشون رو ندیده گرفتن تا چند روز دیگه که عروسی دخترشونه برن پول نو بگیرن و جلوی فیلمبردار بریزن سر داماد..... همونا که تا آخرین نفر مهمونا جلوی در می ایستن و خوش آمد می گن و آخر شب با پا درد در اتاق دخترشونو باز می کنن و برای جای خالی از اون به بعدش توی خونه چند لحظه ای بغض می کنن...
پدرهای تنها.... آنها پدرند ولی بچه ای پیششان نیست .... نهایت هدیه شان می شود یک اس ام اس یا یک استیکر تلگرام از کیلومترها آن طرف تر.... همان ها که همیشه فکر می کنن خوب پدری نکرده اند!
پدرهای بیمار... پدرهای گرفتار .... پدرهای رفته ....
پدرهایی که عمری در آرزوی پدر شدن
سر کردند و حسرت پدر شدن بردلشان ماند، پدرهایی که در انتظار پدر شدن ثانیه شماری می کنند.
پدرهایی که به تنهایی هم پدر هستند هم مادربچه ها
پدرهایی که معلم هستند و همه شاگردانشان را فرزندان خودشان می دانند و با شوقی وصف ناپذیر و با تمام وجود به تعلیم و تربیت شاگردانشان می پردازند